✿ یادداشت های مینا گونه ✿

دل دنيارو خون كردي كه اينجوري تو رفتي... و چند پ.ن

نميدونم چجوري حرف دلمو به زبون بيارم فقط ميتونم بگم خيلي زود بود... ميدونم خيلي زجر كشيدي ولي خب چيكاركنم با اين دل كه اين حرفا سرش نميشه. از ديروز صبح كه اين خبرو شنيدم حال خوبي ندارم باورم نميشه كه فردا واسه هميشه بايد باهات خداحافظي كنيم. آروم بخواب مرتضي عزيزم. تو كاري كردي با دلامون كه صدات جاودانه توذهنمون و پلي ليست گوشيامون باقي ميمونه. جووناي ايران يكبار ديگه اسطورشونو ازدست دادن. تســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــليت     مرتضي فردا شلوغ ترين كنسرتته... كنسرت سكوت... كنسرتي كه تو نميخوني... مردم واست ميخونن و تو فقط ميشنوي... همه ميان... همه اونايي كه حتي يكب...
26 آبان 1393
1509 11 15 ادامه مطلب

بعد ازكلي تاخير...

سلام سلام سلام به همه ي دوستاي خوبو مهربون مجازيم دلم واستون خيــــــــــــــــــــلي تنگ شده هم واسه خودتون و هم واسه كوچولوهاي نازو خوردنيتون واقا خيلي شرمندم اخه كاراموزياي پشت سرهم و شروع دانشگاه و البته تنبلي خودم باعث شد چندين و چند روز وقفه بيفته بين پستام و نتونم زود بيام و وبمو اپ كنم اول ازهمه از كاراموزي قشنگ مادرونوزاد يا بخش زنانم واستون بگم و بگم چقد كاراموزي شيرين و دوست داشتنيي بود واسم. اولين بخشي بود كه اينقد ازكار كردن توش احساس لذت ميكردم البته من كلا عاشق كارمم ولي خب تموم بخشا يجورايي با مريضي مرتبط هستن و مطمئنا مراجعه كننده ها بعلت يه مريضي و درد بستري ان ولي خب شيريني اين بخش همينه كه مراجعه كننده ه...
4 آبان 1393
1